دیوید اس. یک دانش آموز ارشد در دبیرستان فنی شهرستان برگن در تتربورو، نیوجرسی، ایالات متحده است. دیوید که عاشق همه چیز امور مالی است، در منطقه 3 رقابت سرمایه گذاری دبیرستان جهانی وارتون در سال 2018 شرکت کرد. از بین تمام درسهایی که دیوید و همتیمیهایش از تجربه رقابتهای خود گرفتند، تأثیر احساسات بر انتخابهای سبد سرمایهگذاریشان بهویژه قدرتمند بود.
ویرجیلیو آکوینو با سرمایه گذاری استاندارد آبردین در فیلادلفیا، به ما یادآوری کرده است که «هنگام انتخاب سهام، منطق و عقل سلیم باید فرآیند تصمیم گیری شما را هدایت کند. گاهی اوقات احساسات می توانند بر عقل سلیم غلبه کنند. اجازه ندهید احساسات شما تصمیمات شما را هدایت کند، بلکه بیشتر به تحقیق خودتان بپردازید. شما باید پیش فرض های خود را داشته باشید و برای داشتن مفروضات خوب باید تحقیق کنید.»
در این مقاله شخصی، دیوید اس. با عواطف خود روبرو می شود و توصیه هایی برای معامله گران دیگر در مورد کنترل ترس و شادی دارد. آیا با عقاید او موافقید؟حتما دیدگاه خود را در بخش نظرات این مقاله ارائه دهید.
سرمایه گذاران موفق چگونه در دریاهای طوفانی بازارها حرکت می کنند؟بیشتر آنها به روش های کتاب درسی تا حدودی عینی برای سرمایه گذاری تکیه می کنند. با این حال، معامله گران سهام یک جمعیت احساسی هستند. در سرتاسر جهان، میلیونها معاملهگر، درست مثل من و شما، وجود دارند که دائماً خرید، فروش میکنند، در حالی که قیمتها را بالا و پایین میکنند. ما با ترن هوایی احساسی ترس و امید خود سفر می کنیم. چگونه میتوانیم معاملهگران موفقی شویم بدون اینکه اجازه دهیم این احساسات بر سود ما تأثیر بگذارد؟
این شیاطین سرمایه گذاری نیز به صورت دوره ای مرا آزار می دهند. از بارگیری روی سهام زیانده تا زمانی که به زمین میرسد، تا نگه داشتن یک معامله سودآور تا زمانی که به عقب برگردد، آموختهام که معامله به همان اندازه بازی دانش است که خودکنترلی، انضباط و تفکر منطقی است.. با بیش از 400 تیم شرکت کننده در سطح جهانی در رقابت سرمایه گذاری 2017-2018، هزاران شرکت کننده چگونه باید مراقب احساسات خود باشند؟در اینجا چند پیشنهاد هستند.
- دلبستگی بیش از حد و بهانه. عاقلانه نیست که برای اکثر موقعیت ها بهانه بیاوریم. این قطعا در بازارها صادق است. حتی با ذهنیت بلندمدت، همیشه نباید این بهانه ها را برای از دست دادن سهام بیاورید. یک سناریوی رایج، معاملهگری است که سهامی را تا طبقه همکف (یا دادگاه ورشکستگی، اگر بخواهید) می بلعد. پس از تحلیلهای بنیادی/فنی پر زحمت، سرمایهگذار بر این باور است که سهام شرکت بالا میرود و از نظر احساسی وابسته میشود. با این حال، هنگامی که جزر و مد تغییر می کند، سرمایه گذار برای ارزیابی مجدد وضعیت بیش از حد سرسخت است و سهام بیشتری می خرد. در نهایت، سهام به طور قابل توجهی پایین تر از نقطه ورود معامله گر قرار می گیرد و بخش بزرگی از سبد را به خود اختصاص می دهد. به عنوان مثال، در اواخر سال 2016، من در مورد Abercrombie و Fitch (ANF) بسیار قوی احساس کردم. با توجه به اصول فنی و اصولی قوی، من معتقد بودم که این یک سهام ارزشی است - یک یافته سخت در بازار صعودی!با این حال، ماه به ماه، قیمت به شدت کاهش یافت و به پایین ترین سطح 8 دلار رسید، از توصیه اولیه من برای خرید 14 دلار. واقعا اشتباه کردم؟نه لزوما - تقریبا یک سال بعد دوباره به 14 دلار رسید. اما آیا ارزش آن را دارد که یک سال صبر کنیم تا به سادگی به نتیجه برسیم؟شما باید همه زوایای را بدون احساس در نظر بگیرید. وضعیت را دوباره ارزیابی کنید و با تجارت خود ازدواج نکنید!
- خم کردن قوانین - قوانین و انضباط مفاهیم بسیار مهمی هم در زندگی و هم در تجارت هستند. اگر قوانین خود را در بازار دارید، مانند توقف ضرر، بهترین قضاوت خود را هنگام تلاش برای تنظیم آنها به کار ببرید. از این گذشته، اگر استثنا قائل شوید، آیا واقعاً قوانینی هستند؟معلم بازرگانی دبیرستان من به من گفت (بیشتر از آن چیزی که بتوانم حساب کنم) - "یک استراتژی را انتخاب کنید و به آن پایبند باشید". برای هر معامله برنامه ای ایجاد کنید و منظم، منطقی و صادق باشید. اگر استاپ زیان وارد شد، معامله را قطع کنید. اگر به یکی از اهداف سود شما رسید، از موقعیت خارج شوید. در اواسط تا اواخر سال 2017، پس از بررسی برخی عوامل اساسی و فنی، در مورد نفت خام کمبود داشتم. به طور خلاصه، این معامله چندان سودآور نبود، زیرا نفت از 40 دلار به 60 دلار جهش کرد. از اینکه با خودتان صادق و منظم باشید نترسید.
- ریسک بیش از حد - یکی از رایج ترین اصول سرمایه گذاری، تنوع بخشی است. همه تخم مرغ های خود را در یک سبد قرار ندهید، درست است؟برخی از سرمایه گذاران، به امید جبران موقعیت های زیانده خود، یا صرفاً به دنبال افزایش مشخصات ریسک/بازدهی خود هستند، از اهرم بیش از حد استفاده می کنند یا پرتفوی خود را با یک موقعیت واحد بارگذاری می کنند. تجزیه و تحلیل آنها اغلب یک طرفه است - فرصتی برای سودهای بالا، اما همچنین ضررهای خیره کننده وجود دارد. در مقطعی از تجربه معاملاتی ام، تصمیم گرفتم با سهام پنی «بازی کنم» (سرمایه گذاری اصطلاحات مناسبی نیست). پس از قرار دادن بخش بزرگی از نمونه کارم در شرکتی که نوارهای نور LED نازک برای سینماهای آریزونا می سازد، بیش از 50 درصد از سرمایه گذاری را در 40 دقیقه از دست دادم. همه سرمایه گذاری ها دارای ریسک هستند و نباید همیشه از سرمایه گذاری های پرریسک اجتناب کرد. با این حال، ریسک بیش از حد می تواند بی پروا باشد.
- دویدن در برابر جمعیت - بازارها مجموعه ای از دو جمعیت متضاد هستند - گاو نر و خرس که هر دو با حرص و ترس هدایت می شوند. عوامل بنیادی و فنی اغلب به احساسات معامله گران و قدرت بین دو گروه در درجه دوم اهمیت هستند. لحظات پرشور غیرمنطقی، شیدایی، و حباب، افسردگی و سقوط اغلب با ارزش واقعی بازارها ارتباطی ندارند. هنگامی که ترس، همراه با حرص و آز، قدم می گذارد، دیگر اصول اساسی در نظر گرفته نمی شود. یک معامله گر می تواند سرسختی ایجاد کند - "بازارها اشتباه می کنند و در نهایت به خود می آیند."آیا هر نوع تجزیه و تحلیل بنیادی از یک معامله گر می تواند واقعاً بر جهت گیری جمعیت تأثیر بگذارد؟تقریبا هرگز. من سعی کردم با برخی از بازارها مبارزه کنم که فکر می کردم اساساً بیش از حد ارزش گذاری شده اند و فهمیدم که روند مخالف گاهی اوقات بسیار قوی است. من معتقدم بهترین کار این است که با جمعیت نجنگید - یا با روند حرکت کنید یا به سادگی شرکت نکنید. جان مینارد کینز: «بازارها می توانند بیش از آنکه شما حلال بمانید غیرمنطقی باقی بمانند».
- فرسودگی شغلی - تجارت دشوار است و بیشتر سرمایه گذاران مستعد فرسودگی هستند. فرسودگی شغلی افراد را وادار می کند تا به طور بالقوه تجزیه و تحلیل های پایین تر از حد را ارائه دهند یا معاملات اجباری انجام دهند. پس از معاملات پر استرس، برخی از سرمایه گذاران به سادگی قادر به تصمیم گیری منطقی نیستند. بدتر از آن، یک باخت اغلب تأثیر فرسودگی شغلی را تشدید می کند. بنابراین، معامله گران باید بدانند چه زمانی باید متوقف شوند، کمی استراحت کنند و چشم انداز خود را در بازار تجدید کنند. اجازه دهید بازارها برای چند روز (یا حتی هفته ها، بسته به استراتژی شما) مارینت شوند و حرکت کنند و سپس مجدداً بررسی کنید. سرمایه گذاری یک ماراتن است و نه یک دوی سرعت اجباری.
- پاداش: چگونه بر تجارت احساسی غلبه کنیم - تجارت احساسی همیشه برای همه سرمایه گذاران اتفاق می افتد. با این حال، کلید این است که آن را محدود کنید. برای خود قوانین عینی تعیین کنید، مانند ضررهای توقف که قابل تغییر نیستند. همچنین، انعطاف پذیری سرمایهگذار/ معاملهگر بودن را فراموش نکنید – آیا واقعاً برای تجارت منطقیتر بعداً رد کردن یک روز در حال حاضر ضرر دارد؟به طور کلی، سعی کنید یک مجله منطقی داشته باشید که برای ورود به معامله، توقف ضرر و برخی اهداف برای معاملات خود استفاده می شود. به عنوان مثال، ANF با توجه به تغییر مدیریت، چرخش در بخش خرده فروشی و رفتار فنی صعودی با توقف ضرر در 21. 50، با هدف رشد بلندمدت، شرکتی قوی به نظر می رسد. تجارت را یک مرحله در یک زمان انجام دهید، به حرف دل خود گوش دهید، بازارها را یاد بگیرید و مراقب احساسات خود باشید.
لینک های مربوطه
شروع کننده مکالمه
آیا توصیه دیگری برای معامله گران مشتاق برای مبارزه با احساسات خود دارید؟
چه عاملی اهمیت بیشتری دارد - دانش صنعت/بازار، یا یک احساس قابل اعتماد در مورد سهام؟
فکر می کنید با توجه به پیشرفت های فناوری الگوریتمی، تجارت احساسی چگونه تغییر خواهد کرد؟آیا رایانهها میتوانند احساساتی شوند (یا میشوند؟)
6 نظر در مورد “ترس، ناامیدی و شادی را از سبد سهام خود دور نگه دارید”
من واقعا از خواندن مقاله لذت بردم. با خواندن برخی از بخشهای دیگر در مورد امور مالی رفتاری، موافقم که اعتقاد و پایبندی منظم به یک استراتژی سرمایهگذاری خوب تصور شده (که توسط اصول بنیادی و تکنیکهای صحیح هدایت میشود) کلید موفقیت سرمایهگذاری است. در این نوسان دیوانهکننده بازار، میتوان به راحتی در برابر سوگیریهای ناشی از اعتماد به نفس بیش از حد، تفکر آینههای دید عقب و بیزاری از ضرر آسیبپذیر شد.
هر توصیه دیگری که به سایر معاملهگران سهام میکنم این است که با انجام تمرینات ورزشی خود را آرام کرده و استرس را از بین ببرند تا بیش از حد نگران سبد سهام خود نباشند. من معتقدم دانش در صنعت مهمتر از یک احساس قابل اعتماد است زیرا می توان نتیجه را با استفاده از دانش خود در آن بخش برای خرید سهام که امیدواریم سودآور باشد، تعیین کرد. من معتقدم که فناوری الگوریتمی به دلیل مواجه شدن بسیاری از معامله گران با معاملات هیجانی تغییر خواهد کرد و در نتیجه بازار را به یک معنا تغییر می دهد. این باعث می شود که رایانه ها برای درک نحوه عملکرد احساسات افراد احساساتی شوند.
به عنوان کسی که سهام را چه واقعی و چه مجازی معامله کرده است، می توانم اثرات وابستگی عاطفی به سرمایه گذاری های خاص را درک کنم. چندین بار بوده است که پس از بررسی بسیاری از استراتژیهای فنی مختلف، به این نتیجه رسیدم که یک شرکت سرمایهگذاری ارزشمندی است، و خوشبختانه، در حالی که آنها سقوط داشتند، من آن را حفظ کردم و در نهایت به نتیجه رسیدم. آیا ارزش وقت گذاشتن را داشت؟نه. با این حال، من احساس میکنم لازم است احساس را از معاملات سهام حذف کنیم، اما از طرف دیگر، بسیاری از شرکتها میتوانند تحت تأثیر «احساس» مردم در مورد آن قرار بگیرند، بنابراین باید تعادل خاصی وجود داشته باشد.
مخصوصاً برای کسانی که در شرکتهایی سرمایهگذاری میکنند که در S&P 500 فهرست شدهاند، بزرگترین درسی که من آموختم خرید با قیمت مناسب بود و صرفاً آن را بدون نگاه کردن به آن جا گذاشتم. تجزیه و تحلیل روند از دهه 80، ارزش سهام های مختلف همیشه در حال افزایش بوده است و دلیل قابل توجهی برای باور خلاف این موضوع وجود ندارد. حتی از طریق چنین بحرانی از جمله سقوط بازار در سال 2008، قیمت سهام به طور قابل توجهی افزایش یافته است. در واقع، برای این نوع سرمایه گذاران، دلیل زیادی برای وحشت در زمانی که بازار سقوط می کند وجود ندارد، زیرا مجبور به صعود مجدد است. به من اعتماد کنید، کمی از استرس خود را نجات دهید و گوشی خود را کنار بگذارید. با این حال، برای سرمایه گذاران تجاری آن روز، این قانون اعمال نمی شود، زیرا استراتژی خاص نیاز به توجه مداوم دارد.
درس دیگری که از طریق تجربه سرمایه گذاری آموختم، سرکوب طمع است. وقتی بازار رو به رشد است، و شما پول زیادی به دست می آورید، بسیار آسان است که از واقعیت منحرف شوید. یکی از استادان دانشکده بازرگانی مارشال در USC در طی یک بازدید کلاس هشتم از پسر عموی من یک بار به من گفت که بهترین سرمایه گذارانی هستند که می دانند چگونه خود را محدود کنند. خیلی آسان است که به این طرز فکر بیفتید که "اوه، من امروز 30٪ سود کردم، این بدان معنی است که می توانم این سرمایه گذاری را هفته آینده به 70٪ سود تبدیل کنم."
وقتی صحبت از سرمایه گذاری به میان می آید، احساسات می توانند نقش مهمی در تصمیم سرمایه گذاری ضعیف داشته باشند. این جمله که ترس و طمع بر بازار حاکم است کاملاً درست است. سرمایه گذاران نباید اجازه دهند ترس، ناامیدی یا شادی قضاوت آنها را کنترل کند. در عوض، همانطور که در این مقاله ذکر شده است، سرمایه گذاران باید روی تصویر بزرگتر یا بلند مدت تمرکز کنند. بازده بازار سهام ممکن است در یک دوره کوتاه به شدت انحراف داشته باشد، اما، در بلندمدت، بازده یک سبد نباید خیلی از میانگین آن متفاوت باشد.
با این حال، علیرغم اینکه احساسات عامل مهمی هستند، درک و بینش کلی باید بیشتر باشد. با احساسات یا بدون احساسات، تصمیمات هنوز باید گرفته شود و تأثیر این تصمیمات چه برد و چه باخت یکسان است. مانند مثالی که در مقاله آورده شد، علیرغم احساس بسیار شدید نسبت به آبکرومبی و فیچ (ANF)، افسردگی رخ داد. اگر احساسات به هم وابسته نبودند، چیز زیادی تغییر نمی کرد، فقط ناامیدی که بر خلاف کمی طولانی تر به سرعت از بین می رفت. در عوض، منطقی ماندن و تمرکز بر درک سرمایه گذاری، تفاوت را ایجاد می کند. موفقترین سرمایهگذاران جهان نسبت به سرمایهگذاری در شرکتهایی که مدلهای کسبوکارشان را نمیدانیم هشدار میدهند. با درک کامل سهام هر شرکت قبل از سرمایه گذاری در سهام، می توانیم از دام ها جلوگیری کنیم.
با این حال، با وجود این توصیه، درک واقعی یک شرکت بسیار دشوار است، اگر نگوییم غیرممکن است. جزئیات کوچک، اما همیشه بسیار مهم که نادیده گرفته می شوند، می توانند تفاوت های مهمی ایجاد کنند. این تفاوت ها که به سختی قابل تشخیص هستند اجتناب ناپذیر هستند. حتی برخی از موفقترین سرمایهگذاران، مانند جان پالسون - که در سال 2008 به موفقیتهای زیادی دست یافت، اما در چند سال گذشته ضررهای زیادی را نیز تجربه کرد - میتوانند این جزئیات را نادیده بگیرند.
برای اکثر مردم، تلاش برای شکست دادن بازار مانند ماموریت غیرممکن است. بنابراین، استراتژی عاقلانه به جای صرف زمان و تلاش گرانبها، دنبال کردن بازده متوسط و پیروی از شاخص بازار است. به این ترتیب، ما به ندرت به کوتاه (جناسی مورد نظر) چوب دست پیدا می کنیم. با این وجود، اگر می خواهید جزئی از اقلیت باشید، و مانند من، برای شما آرزوی موفقیت می کنم.
تجربه دیوید با بازار سهام - به ویژه نکات او در مورد دلبستگی بیش از حد، ریسک بیش از حد و فرسودگی شغلی - به طور قابل توجهی شبیه به تجربه خودم است، نه به عنوان یک معامله گر سرمایه گذاری، بلکه بیشتر به عنوان یک اسکیت باز.
من تمام زندگی ام را وقف ورزش اسکیت کرده ام. مانند بسیاری از بچه های 5 ساله دیگر آنجا، من نیز پس از تماشای یونا کیم که در بازی های المپیک زمستانی 2010 یک لوتز سه گانه زیبا فرود آمد، شیفته این ورزش شدم.
به عنوان یک اسکیت باز، می توانم تأیید کنم که تلویزیون به دروغ از یک ورزش طاقت فرسا که با مشکلات جسمی و روحی احاطه شده است، تجلیل می کند. این ورزش مزیت های خود را دارد، مانند شادی سرشاری که وقتی در نهایت پس از صدها و صدها و صدها بار افتادن در یک پرش فرود می آیم. اما این شادی بلافاصله پس از اینکه من همان پرش را فقط یک بار دیگر امتحان کردم و در نهایت دوباره روی یخ افتادم، از بین می رود. این روند یادگیری است، اما از یک نقطه به بعد، اسکیت دیگر به چیزی تبدیل نشد که منتظرش بودم.
دیوید به ما هشدار می دهد که بیش از حد وابسته نشویم و بهانه نیاوریم. او درباره بازار صحبت می کرد، اما من واقعاً می توانستم از این درس در اسکیت بازی استفاده کنم. من از لحاظ عاطفی به یک ورزش ناراحت کننده همراه با لجبازی و نفس خودم وابسته بودم. از آنجایی که از سنین پایین شروع به اسکیت کردم، درست مثل اکثر مردم، از اینکه به من بگویند اشتباه می کنم متنفر بودم. این عیب ذاتی من باعث شد که همیشه با مربی اسکیت سرم سر بزنم. کلمات او مدام در یک گوشش می رفت و از گوش دیگر بیرون می رفت. در مواقع نادری که من واقعاً از راهنمایی او برای پرشهایم استفاده میکردم، پرشهایم خطرناک میشد که باعث شد دوباره به عادتهای قدیمیام برگردم. در آن زمان، اساساً فکر میکردم که او پرشهای من را خراب میکند، اما حالا که به گذشته نگاه میکنم، فقط یک کودک لجباز بودم که کمک دیگران را نمیپذیرفت. دیوید اشاره می کند که ریسک بیش از حد می تواند مضر باشد، اما در مورد من، آنقدر که باید ریسک نمی کردم. درست مانند بازار سهام، اسکیت نیز ریسک زیادی دارد. تغییر تکنیک شما می تواند به یک نکته مثبت ختم شود، جایی که شما شروع به فرود پیوستن هر پرش می کنید، یا می تواند شما را به انتهای طیف دیگر برساند، جایی که کاری جز سقوط انجام نمی دهید. مانند سرمایهگذاری که از ضرر مالی میترسد، من یک اسکیت باز بودم که خواهان تغییر بودم اما بیش از حد از آن میترسیدم که منجر به احساس عمیق نارضایتی و ترس میشد. به تمرین کورکورانه تکنیکهای قدیمیام ادامه دادم، و بعد از ماهها و حتی یک سال که هیچ پیشرفتی ندیدم، کسی جز خودم مقصر نبودم.
مانند وضعیت موجود در مقاله در مورد سهام Abercrombie و Fitch، که در آن دیوید به خوانندگان توصیه کرد "وضعیت را دوباره ارزیابی کنید و با معاملات خود ازدواج نکنید!"، من اساساً با سرسختی ازدواج کردم. در طول همهگیری، مجبور شدم از یخ فاصله بگیرم، و در طول این استراحت، شروع به بت کردن ناتان چن کردم. پس از تحمل یک آسیب وحشتناک لگن در سال 2016، ناتان مجبور شد دوباره یاد بگیرد و تمام مهارت هایی را که به دلیل دوری از یخ از دست داده بود، بازیابی کند. با وجود این شکست، او نه تنها مهارت های خود را بازیابی کرد، بلکه به قهرمانی در المپیک رفت و رکوردهای جهانی متعددی را در این روند ثبت کرد. سفر ناتان چن مرا تشویق کرد که وضعیت خودم را دوباره ارزیابی کنم، که سپس باعث شد در نهایت از لجبازی ام جدا شوم. حالا با ذهنیتی جدید، دیگر تمام پرش هایم را با تکنیک صحیح دوباره یاد می گرفتم. این من را مجبور کرد که از همان ابتدا شروع کنم، شبیه به همان چیزی که دیوید یک سال صبر کرد تا به تعادل برسد. من به اصول اولیه برگشتم، با پرش های یک نفره شروع کردم و سپس به آرامی به سمت پرش های سه گانه رفتم که همیشه در گذشته با آنها مشکل داشتم. این بار، من از تغییر یا ریسک نمی ترسیدم. تغییر ذهنیت من منجر به پیشرفت های خیره کننده ای شد که منجر به موفق ترین فصل اسکیت بازی من تا به امروز شد. ماهها طول کشید تا دوباره همه مهارتهایم را یاد بگیرم، اما درست مانند دیوید که میگوید سرمایهگذاری یک ماراتن است، اسکیت نیز یک ماراتن است که برای دیدن نتایج به فداکاری و صبر نیاز دارد. معلم بازرگانی دبیرستان من همیشه تأکید می کرد که هر چه ریسک بالاتر باشد، پاداش نیز بیشتر است. علیرغم اینکه چقدر کلیشه ای به نظر می رسد، پس از اجتناب و ریسک کردن در طول سفر 10 ساله من در اسکیت بازی، می توانم بگویم که خطرات بالا واقعاً پاداش بالایی دارند. خواه یادگیری روی یخ باشد یا یادگیری در مورد بازار سهام، در آینده، سخنان دیوید را در مورد اهمیت ارزیابی مجدد یک موقعیت و اجازه ندادن لجاجت مانع فرصت ها/ذهنیت من در ذهن خواهم داشت.